سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Abrash
  کوتاه نوشته ها یادداشت های وبلاگ
  • مانی غریبی ( شنبه 88/1/1 :: ساعت 12:40 عصر)

    هرچند دیروز سال نو شد اما ...
    امروز تو بر دیدگان ما پای نهادی و بهار را آوردی بانو...
    امروز روزیست که همه جای شهر بوی تو را می‌دهد... 
    امروز نقطه‌ی عطفی در تاریخ شد.. و این عطف فقط مدیون حضور توست بانو ..
    هرچند هموطنان ما ناشناخته مهمان‌نوازان خوبی نبودند اما زمان‌گذشته و تو ما را بخشیدی... تو مهربانی ، مهربان تر از آنکه کینه‌ای به دلت راه داشته‌باشد..
    بانو، به ما بیاموز خوب بودن را، به ما بیاموز متحول شدن را... به ما بیاموز رسم انسانیت را.. رسم مهربانی با قاتلانت را ... 
    به ما بیاموز اگر مردمی تمام برادران و ایل و تبارت را کشتند و بعد بر روی مقبره‌ات ضریح ساختند و حاجات خود را از تو طلب کردند ، کریمانه بخشیدن و حاجت روا کردن را...
    به ما بیاموز که بسیار باید بیاموزیم..
    آری ، بهار را آوردند و بهار آمد اما زخمی و رنجور و زخم خورده.. با حسرت دیدار، دیداری که در این دیار غربت میسر نشد...
    بانو، امروز تو بهار را به شهرمان آوردی... ورود به قم (هرچند زخم خورده و بسیار بیمار و رنجور) برای ما مغتنم است 
    من به تو مدیونم بانو اما ... 
    پی نوشت: سالروز ورود بهارینه عمه معصومه (س) به شهر قم مبارک.




    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نقطه سرخط یا شایدم ، ته خط
    چرا رکسانا صابری آزاد شد؟!!
    روزی آمدیم ، روزی خواهیم رفت
    بارش برف در 11 امین روز بهار
    کامنت پرمغز یه دوست بی مخ :D
    قلب شکسته
    بهار را بیمار و زخم خورده به شهرمان آوردند
    سال 87 چگونه گذشت؟
    پراید یا کمری مولانا در بودجه 88 تصویب شد
    وبلاگ تعطیل
    تقارن دو زیبایی
    فصل هزار، یک رنگی
    رزمنده هایی که به جبهه رفتن
    کوته نوشتها
    هفته ی نگاه های جدید
    [عناوین آرشیوشده]