سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Abrash
  کوتاه نوشته ها یادداشت های وبلاگ
  • مانی غریبی ( دوشنبه 87/3/20 :: ساعت 10:7 صبح)

    شما هم مثل من، اگه یه اتومبیل گرون قیمت 2000 سی به بالا ندارید فکر کنید که مثلا یه زانتیا دارید و این سوال رو جواب بدید:
    طبق تصویب جدید همون یخورده سهمیه ی بنزین شما هم از تابستون 87 قطع شد (چون ماشینتون گرون قیمت بود و این بنزین کم به کارتون نمی اومد البته بخاطر اقشار آسیپ پذیر جامعه!!) حالا که بنزینتون قطع شده چکار خواهید کرد؟خودروی لوکس دارید؟ پس حق ندارید
        الف:
    با فحش و بدو بیراه به تصویب کنندش ماشینم رو میفروشم بجاش یه پراید میخرم
        ب: با فحش و بد و بیراه به تصویب کنندش ماشینم رو توی پارکینگ پارک میکنم و از بی ار سی استفاده میکنم
        ج: با فحش و بد و بیراه به تصویب کنندش  میشینم فکر میکنم و حق رو به اقشار آسیب پذیر میدم و متنبه میشم و از این حرفا ...
        د: با فحش و بد و بیراه به تصویب کنندش سعی میکنم از هر راه قانونی و غیرقانونی که تاحالا بقیه ی نیازم رو جور میکردم، بنزین جور کنم و به بدبختیام برسم
    ادامه مطلب...



  • مانی غریبی ( دوشنبه 87/3/13 :: ساعت 10:26 صبح)

    بنده ی ناشکرت ... خدایا ..
    بخاطر تمام این روزهای خوب و آرومی که در حال سپری کردنش هستم واقعا ازت ممنونم
    بخاطر این سلامت جسمی که بهم دادی هم واقعا شکر گذارتم .. (حداقل زبوناً)..
    بخاطر اینهمه اشتباه کوچیک و بزرگ همیشه شرمندت بودم و هستم ولی خب تقصیر خودم نیس یه سریش از بزرگی خودت ناشی میشه .. بله .. چون خیالمون راحته که خدائی به خوبی و بزرگی تو داریم ...
    ازت ممنونم، با وجود تمام ناشکریا.. هیچیو ازم دریغ نکردی ...
    ای کاش کمی لایق باشم ..
    ازت ممنونم خدایا ...
    ازت ممنونم ...




  • مانی غریبی ( شنبه 87/3/11 :: ساعت 8:32 صبح)

    این یادداشت رو پنج شنبه نوشتم ولی چون سایت قطع شده بود امروز عمومیش کردملوگوی روزنامه ی جام جم
    خیلی روزنامه خون نیستم .. کلا آدم اهل مطالعه ای نیستم .. و معمولا وقتی به کتاب یا مجله ای میرسم خیلی بی میل یه نگاهی به تیترها و عکسهاش میندازم ... معمولا مثل خیلیها از مجلات بخش حوادث و ورزشیش رو بیشتر میخونم. سه شنبه (7/خرداد/87) یه روزنامه ی جام جم دم دستم بود و یه نگاهی به بعضی صفحات و عکسای رنگیش انداختم که عکس مهران مدیری توجهم رو جلب کرد.. گفتگوی مهران مدیری با رشید پور در مثلث شیشه ای رو نقل کرده بود.. اتفاقا من مثلث شیشه ای رو هم خیلی ندیدم ولی به صورت اتفاقی آخرای مصاحبه مهران مدیری و رکورد شکنی اس ام اسیش رو دیدم .. چون برام جالب بود ببینم از مصاحبه چی نوشته مصاحبه رو توی جام جم خوندم.. ولی دیدم اکثر صحبتهای مدیری رو واو به واو آورده اما یه جاش که اتفاقا تاثیر مهمی هم در منظور و صحبت مدیری داشت رو کاملا غلط بیان کرده ..
    این عین جمله ای که توی جام جم اومده:ادامه مطلب...



  • مانی غریبی ( سه شنبه 87/3/7 :: ساعت 9:10 صبح)

    قدر زیپتون رو بدونیدنمیدونم تا حالا چقدر به زندگی بدون آب و برق فکر کردید.. نه ، زود قضاوت نکنید نمیخوام در مورد صرفه جویی منابع انرژی صحبت کنم .. اصلا منو چه به منابع ... میخوام در مورد یه چیز خیلی مهم صحبت کنم...
    اگه پاسختون به سوال اول مثبته پس یه خوردم به زندگی بدون زیپ فکر کنید ... بله زیپ... شاید الان بعضی از کامپیوتریا یاد برنامه های فشرده سازی مثل زیپ مجیک افتاده باشن ولی اشتباه نکنید منظور من خود زیپ بود... آره .. همون زیپ شلوار، کیف ، ساک و بعضی بالاپوشها و غیره ... به جون خودم اینا نقش خیلی مهمی توی زندگی بشر دارن ... اصلا تصور کنید مثلا دولت بیاد اعلام کنه همینجوری الکی فردا کلا استفاده از زیپ ممنوعه .. اون موقس که نقش مهمه این وسیله رو متوجه میشید و همینجوری الکی اونو جاهای ناجور قرار نمیدین ... البته شاید آقایون فرتی یاد شلوار بدون زیپ بیفتن .. ولی خب اون جای نگرانی نداره چون آقای جبار باغچه بان محلتون خیلی قبلترها فکر اینو کرده بود و سه عدد برگ محترم رو برای اینجور مواقع اختراع کرده بود ولی خیلی موردهای دیگه هم هست که واقعا باید خدارو شکر کنیم که به همین راحتی با بالا و پایین رفتن یه زیپ کوچک مشکلات حل میشه و خیالمون راحت میشه. پس جاداره از اینجا از آقای ادیسون تشکر کنیم و فاتحه ای براش بفرستیم. (چی؟! چه ربطی داشت؟! - خب میگم الان ) چون مطمئنا اون شخص حقیقی یا حقوقی که جناب زیپ رو اختراع کرد حتما زیرنور لامپ یا شایدم مهتابی این کارو کردِ.. بله .. همینجوری الکی نبوده که ...




  • مانی غریبی ( یکشنبه 87/2/29 :: ساعت 10:26 صبح)

    دیروز 28 اردیبهشت، تولد دوست خوبم آقا بهزاد بود .. فکر کنم بهترین هدیه رو گرفت. اونم قهرمانی پرسپولیس بود. خودش که قبلا همینو خواسته بود.

    بهزاد جون ، هم تولدت هم قهرمانی پرسپولیس رو بهت تبریک میگم امیدوارم صدساله و صد قهرمانه بشید .. ولی هیچی مثل 13ام شدن حال نمیده.

    هدیه ی پرسپولیس به بهزاد

    دوتا عکس دیگه در ادامه مطلب...



  • مانی غریبی ( شنبه 87/2/28 :: ساعت 9:0 عصر)

    تموم شد. حالا مشخص شد عنوان متن قبلی رو چطوری باید خوند یا نوشت:

    پرسپولیس، نه سپاهان.

    صبح نمیدونستم این ویرگول رو کجا باید بذارم

    به خودم که یه استقلالیم تسلیت میگم. شانس آوردیم که دیگه قانون سقوط تیم آخر تهرانی به لیگ دسته 3 نیس و الا باید سال بعد رو توی دسته 3 بازی میکردیم.




  • مانی غریبی ( شنبه 87/2/28 :: ساعت 10:0 صبح)

    اون زمان که اختلاف امتیاز پرسپولیس و سپاهان خیلی زیاد بود و پرسپولیس دوم بود به بهزاد گفتم امسال فقط پرسپولیس لیاقت و شخصیت قهرمانی رو داره الانم نظرم همینه. امیدوارم پرسپولیس قهرمان بشه و ضمنا استقلال هم در جام حذفی (هرچند خیلی مطمئن نیستم) و سهمیه ی ایران هم در باشگاه های آسیا 3 تیم بشه.

    راسی اگه جای بهزاد بودید چه کار میکردید؟ یا کلی تر بگم امروز پرسپولیسیای اصفهان باید از چه تیمی طرفداری کنن؟

    پرسپولیس تهران - سپاهان اصفهان

    پی نوشت : حدودا 6 ساعت قبل از بازی دو تیم پرسپولیس - سپاهان




  • مانی غریبی ( سه شنبه 87/2/24 :: ساعت 9:23 صبح)

    همونطور که احتمالا اکثر شما عزیزان در جریان هستید سریال داستانی از زندگی استاد شهریار ساخته شد و از شبکه ی 2 و چهار روی آنتن رفت و الاستاد شهریار و دخترشبته احتمالا هنوز دو قسمت و یا شاید هم بنا به مصلح یک قسمت از اون باقی مونده.
    به عنوان یه بیننده اگه بخوام نظرخودم رو در مورد این سریال داستانی تاریخی بیان کنم باید بگم : سریال استاد شهریار بدون تعارف یکی از بی نظیر ترین و کم سابقه ترین سریالهای داستانی تاریخی بود که در سالهای اخیر از صدا و سیما پخش شده اما قصمدم از نوشتن این یادداشت صحبت در مورد فیلم و جنبه های مثبت و منفیش نیست - که این کار خارج از تخصص بنده است - بلکه میخواستم در مورد واکنش یکی و شاید تعدادی از فرزندان و بستگان نزدیک استاد شهریار - که سریال رو کاملا به باد انتقاد گرفتند - صحبت کنم و تقریبا روی سخنم با دختر مرحوم شهریار ِ .

    هرچند من خودم یکی از منتقدان بعضی از بخشهای سریال هستم و نظرم اینه که بعضی از جنبه های شخصیتی استاد شهریار در این سریال پرداخت مناسبی از لحاظ فیلم نامه نداشته و همچنین حق رو هم به بستگان و نزدیکان استاد شهریار میدم که از دیدن تفاوتهای کوچک و بزرگ سریال استاد شهریار تعجب کنند و ناراحت بشن و قصد شفاف سازی داشته باشند اما اگر قصد نقد و شفاف سازی هم دارید سعی کنید حداقل بخشی از جنبه های خوب و بد مورد نقد رو بررسی کنید و بعد طبق قوانین نقد و نقادی انتقاد خودتون رو انجام بدید که مطمنا اینجوری تاثیر بسیار بهتری از کارتون خواهید گرفت.

    سریال استاد شهریار شاید نتونسته تصویر منطبق برواقعیتی از زندگی پدر شما (استاد شهریار) ارائه بده اما کاری که این سریال انجام داد کار بسیار بزرگ بود و حتی اگر نگید غلو یا حرف گزاف میگم که، خدمتی که این سریال به مرحوم پدرتون داشت حتی هنر استاد در دوران حیاط و تا قبل از این سریال برای اون انجام نداده بود و اون هم کسب محبوبیت فوق العاده زیاد استاد در بین تمام اقوام مختلف ایرانی بود و برای مصداق این حرفمم همین بس که طبق شنیده های غیررسمی در نمایشگاه بین الملی کتاب تهران امسال، یکی از پرفروش ترین کتابهای ادبی کتاب گزیده ی اشعار استاد شهریار بود.
    در کل من مجددا حق رو به شما می دم که از دیدن تفاوتهای موجود در سریال تعجب کنید ولی دور از انصاف که هیچ جنبه ی مثبتی از کار رو در نظر نگیریم و فراموش کنیم همین سریال باعث شد ملیونها ایرانی با استاد شهریار و اشعارش خوبگیرن و هزاران نسخه از اشعار استاد شهریار به منازل مردم سرازیر بشه و در کنار غزلیات حافظ و ... قرار بگیره.

    مطمئنا استاد شهریار به قدری بزرگ هستند که کم و کاستی ها و ایرادهای هیچ سریالی نتونه ذره ای از ارزش استاد کم کنه و یقینا مطمئن باشید حتی اگه در این سریال فقط جنبه های منفی زندگی استاد هم به تصویر کشیده می شد باز خللی به استادی استاد شهریار وارد نمیشد.




  • مانی غریبی ( یکشنبه 87/2/15 :: ساعت 8:41 صبح)

    فکر کنم پریروز بود ( شنبه 14/2/87 )که وبلاگ این آقازاده رو خوندم . بعد از خوندن وبلاگ این بنده خدا به این فکر کردم که آدمیعلم بهتر است یا بابام؟ که بچه ی یه رئیس جمهور باشه باید خوشحال باشه یا ناراحت؟

    من حداقل به دلایل زیر از اینکه بابام رئیس جمهور نیست خوشحالم ، شما رو نمیدونم.

    1- احتمالا در ایامی که پدرت رئیس جمهوره کمتر میتونی وجودش رو کنارت حس کنی (البته به شرطی که پدرت آدم دودره بازی نباشه و هی از زیر کارهای ریاست جمهوری جیم نزنه)

    2- توی محل کار، زندگی، تحصیل و ... همیشه باید درد دل یه مشت آدم رو گوش کنی که هیچ کاری از دست تو براشون برنمیاد (کلا چیزایی که به تو ربط نداره رو باید تحمل کنی)

    3- بیشتر از سایر دوستان، بستگانت و ... باید مواظب حرکات و سکانت باشی که یه وقت کار اشتباهی از بچه ی رئیس جمهور سر نزنه

    4- حتی اگه ندونی سیاست رو با چه (( ی )) مینویسن هر حرفی که بزنی ازش برداشت سیاسی خواهد شد و معمولا برعلیه پدرت به کار خواهد رفت (البته دیگه همه میدونن که سیاست با ی بودار نوشته میشه)

    5- دیگه جاهایی که دوس داشته باشی نمیتونی بری، بشینی، بخونی، بمیری ، جاهایی که دوس داشته باشن باید بری، بشینی، بخونی، بمیری

    6- توی زندگی هر موقعیتی که به دست بیاری - حتی اگه با تلاش خودت باشه - آخرش به ریش بابات می بندنش (البته به شرطی که بابتون ریش داشته باشه)

    7- اگه از 10 تاکانال ، 9 تاش برنامه های مورد علاقه ی شما رو داشته باشه و یکیش یه برنامه ای که احتمالا به سیاست یا هر چیزی که میتونه بویی از باباتون توش بیاد!! داشته باشه مجبوری بی خیال اون 9 کانال بشی

    8- اگه ازت بپرسن استقلال یا پرسپولیس مجبوری بگی تیم ملیِ بابام.

    9- حق نداری به هیچ چیزی اعتراض کنی و تا به یه چیز گیر بدی همه با هم میگن : تو دیگه چرا؟ تو که بچه ی رئیس جمهوری !!!!

    10- ...

    البته دلیلهای دیگه ای هم هستن ولی خب عجالتا همینا به مخ ملاج بنده اصابت کرد ، شمام اگه دوس دارید از محاسنش بنویسید و مثل من نیمه ی خالی رو نگاه نکنید.

    خیلی اتفاقی: عنوان یادداشت امروز مسعود دهنمکی : آقا زاده ها مادر زاد مظلوم اند !!!




  • مانی غریبی ( شنبه 87/2/14 :: ساعت 10:20 صبح)

    اسامی بعضی از معلمهای دوران ابتدایی بنده

    کلاس اول .................. آقای گائینی

    کلاس دوم ................. یادم نیومد

    کلاس سوم ................ آقای گائینی (همون معلم کلاس اول)

    کلاس چهارم .............. آقای مقدم - آقای حداد

    کلاس پنجم ................ اینم یادم نیومد...




    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نقطه سرخط یا شایدم ، ته خط
    چرا رکسانا صابری آزاد شد؟!!
    روزی آمدیم ، روزی خواهیم رفت
    بارش برف در 11 امین روز بهار
    کامنت پرمغز یه دوست بی مخ :D
    قلب شکسته
    بهار را بیمار و زخم خورده به شهرمان آوردند
    سال 87 چگونه گذشت؟
    پراید یا کمری مولانا در بودجه 88 تصویب شد
    وبلاگ تعطیل
    تقارن دو زیبایی
    فصل هزار، یک رنگی
    رزمنده هایی که به جبهه رفتن
    کوته نوشتها
    هفته ی نگاه های جدید
    [عناوین آرشیوشده]